ایران من

ایران من ، سرزمینی است برای کاشت بذر دانش و اندیشه

ایران من

ایران من ، سرزمینی است برای کاشت بذر دانش و اندیشه

ناخدا و مهندس کشتی

| چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۰۱ ب.ظ | ۰ نظر

ناخدای یک کشتی و سرمهندس آن در این‌ باره بحث می‌کردند که در کار اداره و هدایت کشتی کدام‌ یک نقش مهم‌تری دارند. بحث به ‌شدت بالا گرفت و ناخدا پیشنهاد کرد که یک روز جایشان را با هم عوض کنند.

قرار گذاشتند که سرمهندس سکان کشتی را به‌ دست گیرد و ناخدا به اتاق مهندس کشتی برود.

هنوز چند ساعتی از جابه‌جایی نگذشته بود که ناخدا عرق‌ریزان با سر و وضعی کثیف و روغن‌مالی بالا آمد و گفت: «مهندس سری به موتورخانه بزن. هر قدر تلاش می‌کنم، از موتورخانه سر درنمی آورم و کشتی حرکت نمی‌کند.»

سرمهندس فریاد کشید: «البته که حرکت نمی‌کند، کشتی به گِل نشسته است!»

حکایت

| چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۵۵ ب.ظ | ۰ نظر


جان ساندرلند، مدیر عامل سابق یکی از شرکت‌های محصولات غذایی در آمریکا، در مقابل استدلال مدیرانش مبنی بر اینکه می‌توان یا فروش را افزایش داد یا حاشیه سود را، و نه هر دو را، با یک تمثیل پاسخ می‌داد. او زمانی را به مدیر یادآوری می‌کرد که انسان‌ها در کلبه‌های گلی زندگی می‌کردند و در تلاش بودند که هم کلبه را گرم نگاه دارند و هم از نور خورشید در داخل کلبه بهره ببرند: یک سوراخ در دیوار کلبه باعث می‌شد بتوان از نور روز استفاده کرد اما سرما هم به درون کلبه راه می‌یافت؛ بستن سوراخ باعث می‌شد درون کلبه گرم شود اما کاملاً تاریک باشد. اختراع شیشه داشتن همزمان گرما و نور را امکان پذیر کرد. او سپس می‌پرسید: «شیشه کجاست؟»

داستان اموزنده مدیریتی

| چهارشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۹، ۰۵:۰۲ ق.ظ | ۰ نظر

داستان اموزنده مدیریتی